آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

شازده كوچولوی ما آرتین

بیست و شش ماهگی آرتین خان اول

زیباترین هدیه آسمونی بیست و شش ماهگیت مبارک پسر قشنگم چند روزی هست که کمی حال نداری. امیدوارم بهتر بشی. پریشب کلی از دستت شاکی شدم. لجبازی برای نشستن. کلی جیغ و داد کردی و من مجبور بودم به زور بشورمت. خلاصه تموم شد. اما نذاشتی لباس بپوشونم و حدودا 5 دقیقه بدون لباس رو زمین نشستی. برای اینکه سرما نخوری، به زورپوشکت کردم. زیردکمه دار و شلوارت رو درحالی که جیغ می زدی پوشوندم. رفتم برات شیر بیارم، برگشتم دیدم شلوارت رو دراوردی. بالاخره با قربون صدقه رفتنت اومدی بغلم و شیرت رو خوردی. ولی راضی به پوشیدن بقیه لباسات نشدی. تا شیرت تموم شد، همه رو بالا آوردی. ولی حالت خوب شد، لباس پوشیدی و یه عالمه نون و پنیر خوردی و شروع کردی...
13 آبان 1392

ماجراهای این روزهای آرتین خان

پسر عزیزم سلام بالاخره اومدم برات بنویسم. نمی دونم چرا انگیزم برای نوشتن کم شده، اما می خوام به هر ترتیبی وبلاگ رو ادامه بدم. نه اینکه دوست نداشته باشم ولی تنبلیه دیگه. بگذریم ... . سعی میکنم همه چیز رو بنویسم اما به یاد آوردن همشون کمی سخته. عروسی مینو جون رو رفتیم و برگشتیم. شما بیشتر زمان عروسی تو حال خودت بودی. برای خودت حالی می کردی. در حالیکه ما مشغول بودیم، رفتی از سر سفره عقد نقل برداشتی، دستت رو زده بودی تو عسل و مشغول خوردن بودی. خلاصه شب خوبی بود و از اینکه دوباره همه فامیل رو دور هم می دیدم بسیار خوشحال بودم. ولی خوب بابا جون من (بابای مامانم) کمی بیمار بود و براش نگران بودیم. انشالله بهتر بشه. این هم دو ت...
11 آبان 1392
1